من قول دادهام!
masjednama.ir/post/67
یک خاطره از آن مرحوم که تأثیر آن از یک کتاب هم بیشتر بود
روایت ماجرا از زبان شنوندگان آن سخنرانی
سال ۷۰ یا ۷۱ بود که به همت انجمن دانش آموختگان، همایش علوم انسانی اسلامی در دانشگاه امام صادق علیهالسلام برگزار شد.
قرار بود سخنران افتتاحیه مراسم، مرحوم علامه جعفری باشد.
اتفاقاً در رأس ساعت ۸ صبح وارد سالن شدند و فکر کنم یکراست پشت تریبون رفتند و گفتند: به علت اتفاقی که دیشب برای من افتاده است، توان سخنرانی ندارم و با عرض پوزش مطالبم را در قالب مقالهای تقدیم کردم که چاپ میشود و شما میتوانید مطالعه فرمایید و من الآن باید در مراسم تشییع جنازه دخترم شرکت کنم که دیشب به رحمت خدا رفته است.
فرمودند به احترام حضرت آیتالله مهدوی و این دانشگاه، ادب حکم کرد تا همین قدر حضور یابم و عذر خود را حضوراً بیان کنم.
همه مجلس در بهتی فرو رفت و این درسی بزرگتر از مقاله وی بود. هر کس دیگر بود نهایتاً با یک تلفن عذر خود را اعلام میکرد و نمیآمد و هیچ کسی هم برداشت خاصی نداشت و میگفت حق دارد که نیامده است. اما مرحوم علامه کاری کرد کارستان.
رحمةالله علیه
ارسالی از دکتر
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
ble.im/join/ZWI3ZmY2Zj
وقتی دختر جوان علامه جعفری فوت کرده بود، ایشان همان روز در دانشگاه امام صادق(ع) سخنرانی داشتند. آشنایان و بستگانی که برای عرض تسلیت و آماده کردن مقدمات تشییعجنازه آمده بودند، وقتی از برنامه سخنرانی ایشان مطلع شدند، گفتند: اجازه بدهید جریان را به دانشگاه اطلاع بدهیم تا سخنرانی شما برگزار نشود.
اصرار اطرافیان و دوستان در این زمینه ثمری نداشت و ایشان با گفتن عبارت من قول دادهام!» عازم دانشگاه شد تا رأس ساعت مقرر، سخنرانی خود را انجام دهد.
بر اساس: خاطره از یوسف امیرخیزان، تارنمای استاد
چگونه چراغ اتاق را خاموش کنیم؟!
سخنرانی ,دانشگاه ,علامه ,صادق ,استاد ,امام ,خود را ,امام صادق ,دانشگاه امام ,صادق علیهالسلام ,نداشت و ,سالروز درگذشت استاد
درباره این سایت